آن الزام دوّم که عرض کردیم، تربیت اخلاقی و فرهنگی و هویّتی است: تربیت قوّهی عاقله. قوّهی عاقله چیست ؟ عقل چیست ؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، ﴿اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحم ٰ نُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان ﴾ ؛( ۲ ) عقل این است. ﴿اَلعَقلُ یَهدی وَ یُنجی ﴾ ؛( ۳ ) عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد. دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان بهطورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. ﴿لا یُستَعانُ عَلَى الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل ﴾ ؛( ۴ ) زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبهی تربیتیِ این قوّهی عاقله بایستی قوی باشد؛ دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبهنفس باشند، حقپذیر باشند، حقطلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام اینجور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند، وَالّا اینکه حالا فرض کنید الان در