در بدنه امکانپذیر نبود؛ اینها اینجور نبود که حالا در رأس مثلاً یک تعدادی بنشینند و بدون حضور و کمکِ بدنه بتوانند کاری را انجام بدهند؛ معلوم میشود بدنهی قوه بحمدالله اهل کار و اهل تلاش است. یک نکتهی مهم این است که وظیفهی دستگاه قضائی یک وظیفهی حاکمیّتی است؛ این دیگر محلّ تردید نیست؛ این کاری است که دستگاه حاکم بر کشور موظّف است این کار را انجام بدهد؛ در همه جای دنیا هم همین است؛ یک وظیفهی حاکمیّتی است که عبارت است از قضاوت و فصل خصومت و مجازات متخلّف از قانون؛ این کاری است که حکومت بایستی انجام بدهد. اگر چنانچه خوب انجام گرفت، نتیجهاش این است که مردم از دستگاه حاکم خرسند و خشنود میشوند؛ اگر چنانچه ناقص انجام گرفت، بد انجام گرفت، معیوب انجام گرفت، مردم از دستگاه حاکم ناراحت و نگران و ناخرسند میشوند؛ اینجور نیست که بگویند خیلی خب حالا دستگاه قضائی مثلاً یک مشکلی دارد؛ نه، این وظیفه، یک وظیفهی حاکمیّتی است و مجموعهی دستگاه حاکم بر کشور در این زمینه مسئول است. لذا این حسّاسیّت کار شما را بالا میبرد. اگر چنانچه این وظیفه انجام بگیرد، فقط هم این نیست که مردم راضی میشوند، [ بلکه ] واقعاً در واقعِ زندگی مردم هم آثار و برکاتی را بر جای میگذارد؛ یعنی اگر واقعاً با قانونشکنی برخورد جدّی و صحیح و منطقی و پیگیر و قاطع انجام بگیرد، خب ببینید این چقدر تأثیر میگذارد در کشور ! رعایت قانون، اساس زندگی جمعی است که یکی از وظایف دستگاه قضائی مبارزهی با قانونشکنی و متوقّف کردن قانونشکنان است. یا فصل خصومت؛ اگر چنانچه فرض بفرمایید که