است، واقعیّت این نیست. این یک پایهی غلط. پایهی غلط دوم اینکه با آن موردی که واقعاً فساد است، برخوردِ قاطع و روشن نمیکنیم؛ باید برخورد بشود؛ آنجایی که واقعاً مفسد اقتصادی است، باید صریح و روشن برخورد بشود. و برخورد هم البتّه با تبیین [ باشد ]؛ یکی از کارهای مهم این است، که برمیگردد به همان مقولهی تبلیغ. یعنی وقتی یک مفسد اقتصادی را شما محاکمه میکنید و محکوم میکنید به یک مثلاً جزائی و یک مجازات و معاقبهای، این برای مردم جوری تبیین بشود که مردم همه احساس کنند که این کارِ درستی است و این کار باید همینجور انجام میگرفت. من الان یادم آمد که در تاریخ گذشتهی ما این کار [ شده ]. در تاریخ در زندگی امام حسن ( علیه السّلام ) این هست که عبیداللهبنعبّاس که فرمانده یک بخش خیلی مهمّی از لشکر امام حسن بود، شب که خوابیدند، صبح پا شدند و دیدند در خیمهاش نیست؛ رفته بود، گریخته بود و ملحق شده بود به معاویه؛ آمدند به او رشوه دادند، فلان دادند، پول دادند و رفت طرف معاویه. خب یکچنین حادثهای برای لشکر امام حسن ( علیه السّلام ) خیلی حادثهی شکنندهای بود. آنجا یکی از اصحاب نزدیک - که من حالا یادم نیست، قدیم دیدهام، حجربنعدی بود یا کسی دیگر - آمد برای مردم سخنرانی کرد؛ یک بیانی کرد که بعد از پایان بیان او، همه اظهار خوشحالی کردند، گفتند الحمدلله که این رفت ! ببینید، این بیانِ تبیینِ بهمعنای واقعی، تبلیغ بهمعنای واقعی، اینجوری است؛ میآید حرف میزند و روشن میکند که آنچه اتّفاق افتاد، بهنفع ما بود؛ یعنی به تعبیر رایجِ امروز، تهدید را به فرصت تبدیل