آمریکاییها چیز جدیدی نیست. در طول این چهل سال غالباً آنها دنبال مذاکرهِی با ما بودهاند. ریگان رئیسجمهور مقتدر آمریکا - که آمریکای آن روز با آمریکای امروز خیلی فرق کرده، او نسبت به اینها خیلی قویتر و مقتدرتر بود - حتّی مخفیانه آدم هم فرستاد تهران، قضیّهی مک فارلین معروف، آدم فرستاد در همین فرودگاه مهرآباد، آخر هم با دست خالی برگشت؛ زمان امام ( رضواناللهعلیه ). این بار اوّلی نیست که اینها درخواست میکنند ! بله، اینها همیشه درخواست داشتهاند، ما رد میکردیم، ما قبول نمیکردیم. حالا « چرا قبول نمیکردیم » را عرض میکنم. ما هیچوقت قبول نمیکردیم، الان هم قبول نمیکنیم. آمریکاییها همیشه درخواست داشتهاند با ما مذاکره کنند. حالا ما چرا مذاکره نمیکنیم ؟ گوش کنید، خیلی حرفهای زیادی در این زمینه هست؛ چرا مذاکره نمیکنیم ؟ علّت، این است: آمریکاییها فرمول مذاکراتیشان این است که میگویم؛ با این فرمول و با این طرف، آدم عاقل ببینید مذاکره میکند یا نمیکند. مذاکره اوّلاً در عرف سیاسی بهمعنای نشستن و حرف زدن و احوالپرسی کردن که نیست، مذاکره یعنی دادوستد، یعنی بنشینید دو طرفِ میز؛ شما یک چیزی بدهید، یک چیزی بگیرید؛ معنای مذاکرهی سیاسی این است. خب، آمریکاییها چون متّکی هستند به قدرت نظامی و قدرت پولی و قدرت رسانهای وقتیکه با یک طرفی میخواهند مذاکره کنند، اهداف اصلی خودشان را قبلاً برای خودشان مشخّص میکنند؛ حالا بعضی از آن اهداف را به زبان هم میآورند، بعضی را هم نمیگویند؛ در