واقع، تصویر درست از وضع کشور؛ یعنی وقتی انسان نگاه میکند و دهها هزار نخبه در سراسر کشور مشاهده میکند که در بخشهای مختلف مشغول کار هستند، این [ منظر ]، تصویر انسان را از مسائل کشور تصحیح میکند و تصویر درستی به انسان میدهد. یک نگاه به نخبه از این نظر است که واقعیّتهای خرسندکنندهای را به انسان نشان میدهد. یک دیدگاه، دیدگاه برنامهریزی برای مسائل کشور است؛ خب، یک وقت مغزهای فعّال و متفکّری وجود ندارند در کشور، انسان یکجور برای مسائل کشور برنامهریزی میکند؛ [ امّا ] یک وقت نه، هزاران نیروی جوان، با نشاط، نخبه، دارای افکار بلند و البتّه یقیناً در بین اینها تعدادی هم دارای قدرت مدیریّت هستند - چون فکر بلند همیشه ملازم نیست با قدرت مدیریّت - و با توجّه به اینها انسان میخواهد برای کشور برنامهریزی کند. پس نگاه به نخبگان، در این جهت هم مورد اهتمام قرار میگیرد و نکتهی اساسیای است؛ تأثیر [ نخبگان ] در برنامهریزی برای مسائل کشور. حتّی مثلاً فرض بفرمایید تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد مستقل، اقتصاد دانشپایه، اقتصاد مقاومتی. اگر ما عناصر نخبه و فعّال و دلسوز و بانشاط نداشته باشیم، اقدام نمیکنیم برای اینکه اقتصادمان را تغییر بدهیم؛ [ امّا ] وقتی آدمهای حسابی، پابهکار، علاقهمند، در اختیار نظامِ تصمیمگیری کشور هست، طبعاً اقدام میکند دیگر. یک وقت هست که ما امکانات فکری و نرمافزاریِ