این فرزندان عزیز شما، شهدای عزیز شما، این کسانی که رفتند آنجا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهّر حضرت اباعبدالله، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود؛ با خمپارهی کوتاهبُرد - خمپارهی ۶۰ - کربلا را میزدند؛ اینقدر نزدیک آمده بودند ! به کاظمین نزدیک بودند، به زینبیّه نزدیک بودند، در واقع [ آنجا را ] محاصره کرده بودند. این جوانهای شما رفتند در خلال هزاران نفرِ دیگر، رفتند این بلا را از سرِ اسلام و مسلمین در واقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوانهای شما انجام دادند، این است. و این برای خدا بوده؛ وَالّا ما که کسی را تشویق نکردیم [ برود ]؛ مثل دورهی جنگ که تشویق میکردیم و امام دستور میدادند و مارش عملیّات میزدند؛ این خبرها نبود، امّا درعینحال این جوانها با شوق، با التماس، با علاقهمندی، بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر؛ این اخلاص را خدای متعال برکت میدهد. انشاءالله در آیندهی نهچندان دوری، برکات اینها را دنیای اسلام خواهد دید. البتّه برای شماها - چه پدر، چه مادر، چه همسر، چه فرزند، چه برادر و خواهر - سخت است، [ این ] معلوم است، لکن خب این سختیای است که در مقابلش چشمروشنی خدای متعال هست که به صابرین وعده فرموده که « ﴿أُول ٰ ئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة ﴾ »؛[1] خدای