تهدید نباشد و فرصت نباشد؛ تهدیدهای جدیدی به وجود میآید، فرصتهای جدیدی به وجود میآید. فرض کنید امروز مثلاً برای یک دولت و یک کشور در زمینهی قدرت نظامی، خب بمب اتم مثلاً یک ابزار تعیینکننده است؛ ممکن است پنجاه سالِ دیگر وضع دنیا جوری بشود که اهمّیّت بمب اتم، مِن باب مثال مثل یک توپ اورلیکِن [1] امروز باشد، اصلاً هیچ اهمّیّتی نداشته باشد. یعنی کسی این طرف دنیا بنشیند و بمب اتمی را که مثلاً در پنج هزار کیلومتری، ده هزار کیلومتری در آن طرف دنیا است، خنثی کند یا منفجر کند با یک ابزار ویژهای که امروز وجود ندارد و آن روز وجود خواهد داشت؛ یعنی دنیا متحوّل خواهد شد. خب، میخواهیم چه نتیجه بگیریم ؟ من میخواهم این را نتیجه بگیرم که هر ملّتی که امروز در زمینهی این دانشهای جدید - که حالا این علوم شناختی و فنّاوریهای مرتبط با علوم شناختی چیزهای جدید دنیایند دیگر؛ مثلاً بیست سی سال است که اینها وارد میدان دانش و علم و دانشگاه و پژوهشگاه شدهاند - عقب بیفتد، سرنوشتش، سرنوشت آن ملّتهایی است که در آغازانقلاب صنعتی عقب افتادند و سرنوشتشان شد استعمارزدگی، شد زیر دست بودن، شد فقیر ماندن، شد ذلیل شدن. اگر ما امروز در زمینهی علوم شناختی و فنّاوریهای