تصویر [1] من این است: شما یک کوهنوردی را فرض کنید که از یک گردنهای دارد بالا میرود، بخش مهمّی از این گردنهی سخت و لغزان و پیچدرپیچ و خطرناک را بالا رفته؛ تهدیدها زیاد بوده، [ امّا ] در مقابل تهدیدها مقاومت کرده و رفته، [ چون ] باید به قلّه برسد؛ تا به قلّه نرسد تهدیدها هست؛ به قلّه که رسید تهدیدها دیگر بیاثر میشود. باید همه همّت کنند؛ مخصوص نیروهای مسلّح نیست، مخصوص نیروی هوایی نیست، مخصوص بخشی از جامعه و بخشی از مسئولیّتها و بخشی از جوانها نیست؛ همه ! همه در هر جا که هستند باید همّت کنند، کار کنند، تلاش کنند، وظایف خودشان را تشخیص بدهند، این مجموعهی جدولِ وظایف را پُر کنند. این خانههای جدول، این جوری پُر میشود: شما وظیفهی خودت را انجام میدهی و یک خانه را پُر میکنی، دیگری خانهی بعدی را پُر میکند، دیگری خانهی خودش را پُر میکند. جدولِ این وظایف وقتی پُر شد، کار انجام میگیرد، تحقّق پیدا میکند، به مقصود میرسد؛ این وظیفهی همه است. کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام ﴿. إِنَّما ذ ٰ لِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ ﴾ -[ آیهی ] قرآن است - این،