فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [ مسئله ] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است؛ خب پس این اقتضای بیرونی و نیاز بیرونی، این هم حوزه. عرض کردیم، حوزهی علمیّه یک ظرفیّتهای بیشماری دارد؛ حقیقتاً ظرفیّتهای بیشماری دارد. این دقّتهایی که انسان در مباحث فقهی و در مسائل کماهمّیّت در بین فقها مشاهده میکند - که از لحاظ عملی و از لحاظ جایگاهش در مجموعهی احکام اسلامی خیلی چیز مهمّی نیست - واقعاً شگفتآور است؛ یعنی این جور [ دقّتهای ] عمیق و ریزبین و ژرفنگر، در کارهای فقهی ما و در علمای ما وجود دارد؛ خب این خیلی ظرفیّت مهمّی است، این خیلی چیز مهمّی است. بنده یک مدّتی یک بحث قصاص میکردم و نظرات حقوقدانهای غربی را دوستانی که با ما همکاری میکردند و بلد بودند، اینها را برای بنده میآوردند و من گاهی اوقات نگاه میکردم به نظراتی که آنها داشتند در مسائل گوناگون. خب تعمّقهای خوبی هست در کارهایشان، امّا واقعاً با آن دقّتی که مثلاً فرض کنید صاحبجواهر یا مِنبابمثال مرحوم آقای خوئی - فقیه معاصر خود ما - یا دیگری در این زمینه