بیانات سال 97


انسان فکر کند، خب یک روز در کشور خودمان جنگ بود، تهران بمباران میشد، دزفول بمباران میشد، اهواز بمباران میشد، مردم با پوست و گوشت خودشان جنگ را حس میکردند، خب یک عدّه‌ای میرفتند - البتّه همان روز هم همه نمیرفتند، یک عدّه‌ای میرفتند - خانواده‌ها صبر میکردند، یک عدّه‌ای جوانها میرفتند و به شهادت میرسیدند. خب، خیلی هم خوب بود، خیلی هم باارزش بود، شهدا هم خیلی مقام عالی دارند. امروز یک جنگی در جایی وجود دارد که مردم، آن را با پوست و گوشت خودشان حس نمیکنند امّا درعین‌حال میروند؛ ببینید، این خیلی مهم است. حس نمیکنند جنگ را امّا میروند؛ چرا ؟ برای خاطر اینکه میفهمند قضیّه چیست. این عمق فهم و این تحلیل درست قضایا خیلی چیز مهمّی است. این معجزه‌ی انقلاب است. انقلاب، این جوانها را، امثال این خانم را، امثال شما پدرها و مادرها را این‌جور تربیت کرده و پیش برده [ است ]. انقلابِ این‌جوری - وقتی که انقلاب این‌طور تأثیر میگذارد - شکست‌خوردنی نیست. امروز به نظر من تعداد کسانی که حاضرند برای خدا در راه‌های خطرناک قدم بگذارند، از آن روزی که در ایران در جبهه‌های خودمان جنگ بود، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. این خیلی مهم است، این خیلی باعظمت است .*

خب اگر چنانچه پنجاه سال دیگر، شصت سال دیگر، صد سال دیگر هم اینها عمر میکردند - یک عمر معمولی عادی مثل عمر ماها -

«28»