بیانات سال 97


است که پدر شهید، مادر شهید، همسر شهید، فرزند شهید، برادران و خواهران شهید هستید؛ و در درجه‌ی بعد، تسلّای به شما است .*

من خیلی مشتاق دیدار خانواده‌ی شهدا هستم به‌خصوص در خانه‌شان. بعضی از خانواده‌های شهدا پیش ما می‌آیند، لکن آنچه من خیلی دوست میدارم این است که در خانه‌ی شهید به دیدار خانواده‌ی شهدا بروم، منتها مجال کم است .*

ما به خانه‌ی شهدا میرویم، می‌نشینیم روی فرششان، زیر سقفشان، حرف میزنیم، گپ میزنیم، ‌ چایشان را میخوریم؛ شما بدانید از نظر من دیدار شماها و آمدن به خانه‌ی شماها سعادت بزرگ‌تری است از آنچه شما در مورد دیدار بنده احساس میکنید. من احساس میکنم برای من خیلی ارزش فوق‌العاده‌ای دارد اینکه شماها را در منزلتان زیارت کنیم و از شماها بشنویم و با شما حرف بزنیم .* شماها دلتان پاک است، دلتان نورانی است. خدای متعال چیزهایی را که ماها با چشم نمی‌‌بینیم به دل شماها منعکس میکند. خیلی موارد اتّفاق می‌افتد به [ دیدار ] خانواده‌ی شهید که میروم، میگویند ما امروز صبح خواب دیدیم که شما آمدی اینجا، یعنی از پیش به آنها الهام میشود .*

ما البتّه هر چند وقت یک‌بار با خانواده‌های عزیز شهدا از این‌جور نشست‌ها داریم، لکن جلسه‌ی امروز خصوصیّتش این است که شهدای جمع حاضر، شهدای تازه و جدیدند، خونهای [ اینها ] تازه است، ارزش

«3»