انسان ناگهان بهخاطر یک حادثهی دفعی مثلاً فرض کنید موضعگیری بکند؛ مسئله، مسئلهی اساسی و ریشهای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیسها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیجفارس، در کشورهای منطقهی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [ این ] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل ! همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامهای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیجفارس - که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم - و در این نامه به اینها میگوید که باید همهتان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کردهام برای شما. مردک ! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی ! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک ! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [ در جملاتش ] « باید » دارد ! به همهی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم « باید » بگویند؛ چون نمیتوانند، [ لذا ] دشمنند و