دیگر؛ بخشیاش مربوط به عقل است، بخشیاش هم مربوط به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفادهی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ - به تعبیر فرنگی که بنده اصرار دارم [ استفاده ] نکنم امّا اینجا ناچارم - استفادهی حقایق و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است. خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود، باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما میخوانید ولو طهارت باشد - حالا بعضی از طلبهها میگویند: « آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها ؟»- فرقی نمیکند؛ آن چیزی که به شما این شیوهی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است. [ این ] گاهی در یک مسئلهی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئلهی مربوط به صلات است، گاهی مسئلهی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه جوری استنباط کنید. اگر این طریقهی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزشهای اخلاقی را هم درست از کتاب و سنّت استنباط میکنید؛ [ نه ] مثل بعضی از نیمهسوادها - حالا احترامشان کنیم، نگوییم بیسواد؛ نیمهسواد - که یک چیزی یا چهار کلمهای یاد گرفتهاند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر میکنند، به یک آیه هم گاهی استناد میکنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد. پس درس خواندن برای مجتهد شدن لازم