مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهدهی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه میدانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و ادارهی حکومت به عهدهی او است. دین برای این است: ﴿ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله ﴾ ؛[1] معنای « لِیُطاعَ » فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [ معنایش ] اطاعت در همهی امور زندگی [ است ]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوهی حکومت است؛ و همهی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب « اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء » را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید - خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد - امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور