البتّه حرف، زیاد زده میشود؛ یک مغالطهی ناشیانهای هم در اینجا بعضی میکنند که جنبهی زیباشناختی شعر و جنبهی هنری شعر را از جنبهی تعهّد شعر تفکیک میکنند و جدا میکنند؛ شعر را تقسیم میکنند به شعری که برای خودش رسالت قائل است، مسئولیّت قائل است، تعهّد قائل است، و به شعری که شعر محض است. میگویند آن اوّلی شعر نیست، شعار است؛ این یک مغالطهی واضحی است؛ حالا یا ناشی از غفلت است، یا ناشی از کمسوادی است. ببینید، قلّههای شعر فارسی چه کسانی هستند ؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّههای شعر فارسیاند. شما ببینید شعر اینها که قلّهی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته ! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است - گلستان بعد از بوستان قرار میگیرد - در بوستان شما نگاه کنید، [ میبینید ] این هنر فاخرِ فوقالعاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [ است ]؛ از اوّل تا آخرِ بوستان این جوری است [ یعنی ] هنر شعر در خدمت اخلاق است. سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمّد [1]