یعنی مذاکرهی با آمریکا. خب، در مورد مذاکرهی با آمریکا مکرّر گفتهایم [1] ما مذاکره نمیکنیم. علّت چیست ؟ علّتش را هم من بارها در بحثهای مختلف گفتهام: اوّل اینکه مذاکرهی با آمریکا برای ما هیچ فایدهای ندارد، دوّم اینکه ضرر دارد؛ یعنی چیزی است بیفایده و با ضرر. اینها را تشریح کردهایم. من حالا اینجا یک اشارهی دیگری میکنم. آمریکاییها وقتی که یک چیزی را هدف میگیرند با یک دولتی، با یک کشوری و بنا میگذارند که با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بیاورند، فشار در اینجا برایشان راهبرد است، امّا در کنار این راهبرد، یک تاکتیک هم دارند و آن عبارت است از مذاکره. فشار میآورند تا طرف را خسته کنند؛ وقتی احساس کردند طرف خسته شده و حالا ممکن است قبول بکند، میگویند خیلی خب، بیایید مذاکره کنیم؛ این مذاکره مکمّل آن فشار است. این مذاکره برای این است که محصول آن فشارها چیده بشود، نقد بشود، تثبیت بشود؛ مذاکره برای این است. فشار بیاورند، حالا که طرف خسته شد، احساس کرد که دیگر واقعاً چارهای ندارد، میگویند خیلی خب، حالا بیاییم مذاکره کنیم؛ مینشینند پشت میز مذاکره، همان چیزی را که در واقع زمینهاش را با فشار فراهم کردند تثبیت میکنند، نقد میکنند؛ مذاکرهی با آمریکا