بیانات سال 98


از مناطق دیگر هم شبیه کردستان است، امّا کردستان مثال واضحش است. آنچه در کردستان اتّفاق افتاد، این بود که عناصر مؤمن و علاقه‌مند و هوشمند در کردستان این توطئه‌ی دشمن را خنثی کردند؛ یعنی نگذاشتند که دعوای کُرد و فارس یا کُرد و ترک در آنجا زنده بشود. یک عدّه اقلّیّتی که تحت تأثیر دشمنان خارجی بودند یک حرفهایی میزدند؛ من رفتم مهاباد، همه‌ی شهر مهاباد تقریباً تعطیل شده بود، آمده بودند برای سخنرانی؛ به نظرم در خیابان که ما آمدیم، همه‌ی این دکّانها تعطیل بود، همه‌ی این جمعیّت مردم شهر آمده بودند در آن محلّی که محلّ سخنرانی ما بود جمع شده بودند تا سخنرانی ما را گوش کنند؛ و شعار میدادند، ابراز احساسات میکردند. من آنجا در سخنرانی خطاب به ضدّانقلاب گفتم که کسانی که از قول قوم کُرد حرف میزنند، بیایند اینجا را ببینند؛ این قوم کُرد است. قوم کُرد اینها هستند، نه آن مزدوری که رفته در بیرون کشور یا در یک نقطه‌ای نشسته و به نام یک قوم حرف میزند؛ قوم کُرد این جمعیّت است. سنندج همین جور، جاهای دیگر همین جور.

بنابراین کاری که هم در کردستان، هم در آذربایجان غربی به وسیله‌ی مردم کُرد انجام گرفته، کار بسیار بزرگی بوده. اینها حقیقتاً توانسته‌اند به انقلاب خدمت کنند و دشمن را مأیوس کنند؛ که خیلی با ارزش است. و در این راه شهدایی دادند؛ هم در جنگ تحمیلی شهید دادند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب شهید دادند، هم شهدایی دادند به خاطر حمایتشان از جمهوری اسلامی؛ مثل همین شهید شیخ‌الاسلام که اسم آوردیم، یا شهید عالی ( ۵ ) که جزو علمای آنجا بود و شهید ذبیحی ( ۶ ) که اینها ماموستاها و علمای معروف منطقه‌ی کردستان هستند. شهادت اینها به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی بود؛ سخنرانی کردند، اقدام کردند، فعّالیّت کردند، همکاری کردند با جمهوری

«3»