به این مراجعه کنید؛ من خواهش میکنم به این قسمت از نامهی امیرالمؤمنین ( علیه السّلام )، [ یعنی ] فرمان حضرت به مالک اشتر مراجعه بشود. یک نکتهی دیگر هم که نکتهی آخر است این است که [ وظیفهی ] قوّهی قضائیّه قانون است و حقوق است و بریدن و حد معیّن کردن است؛ لکن لابهلای این چرخ و پَر مهمّ پولادین قوّهی قضائیّه، بایستی وسیلهی تلطیف هم وجود داشته باشد. یک چیزهایی وجود دارد که اینها تلطیف میکند؛ هم خود قوّهی قضائیّه را، هم محصول کار قوّهی قضائیّه را؛ در خود قوّهی قضائیّه با رعایت اخلاق [ است ]. بخصوص [ پرهیز از ] بداخلاقی با مراجعین؛ حالا با زیردستها هم همین جور است امّا بیشتر از زیردستها، مراجعین [ هستند ]. خوشاخلاقی؛ حتماً موظّف کنید خودتان را که با اخلاق [ با آنها ] برخورد کنید. بازپرس در مقام بازپرسی، دادستان در مقام مجادلهی با متّهم یا وکیل متّهم در دادگاه، [ وقتی ] استدلال میکند، استدلال کند امّا این استدلال با اخلاق باشد. بعضی از این کارهایی که غربیها میکنند و فیلمهایش را هم منتشر میکنند که مثلاً فرض کنید دادستان فلان لحن را به کار برد، فلان [ بی احترامی را ] کرد، اوّلاً خیلی از اینها دروغ است، ثانیاً اصلاً کار غربیها را هیچ ملاک عمل قرار ندهید؛ نگاه کنید ببینید اسلام چه میگوید، دستورات اسلامی چیست. با اخلاق برخورد کنید؛ بعد هم گاهی اوقات خود قاضی با متّهم بگومگو میکند، حرف میزند، یک چیزی میپرسد، یک چیزی جواب میدهد، [ اینها ] با اخلاق، با نرمش، با حوصله و صبر [ باشد ]؛ این مثلاً در برخورد درونی. در عملکردها، در آنجاهایی که تخاصم وجود دارد، توصیهی به عفو و گذشت و بخشش و مانند اینها [ باشد ]. در اسلام هم در مسائل خانوادگی فرمودند: ﴿وَ الصُّلحُ خَیر ﴾ ؛ ( ۱۵ ) صلح بدهند، آشتی بدهند. همین مسئلهِی احیای حکمیّت