بیانات سال 98


شما و انگلیس و دیگران، پنجاه سال در دوران پهلوی - و بخصوص آمریکا حدود سی سال در دوران پهلوی دوّم - همه‌کاره‌ی این مملکت بودید، این مملکت روزبه‌روز عقب رفت؛ شماها عامل پیشرفت نمیتوانید بشوید؛ شماها عامل عقب‌ماندگی ملّت ایرانید. ملّت ایران پیشرفت میکند به شرطی که شماها نزدیک نیایید.

میگویند بیایید مذاکره؛ مذاکره یک فریب است؛ مذاکره بر سر چه ؟ بر سر آنچه او میخواهد؛ یعنی اسلحه در دست شما است، جرئت نمیکند بیاید جلو، میگوید آقا آن اسلحه را بده به من، آن اسلحه را بینداز تا من بتوانم هر کاری که میخواهم با تو بکنم، تا من بتوانم هر بلایی میخواهم سر تو بیاورم؛ مذاکره این است. اگر چنانچه در این مذاکره‌ای که انجام میگیرد شما حرف او را قبول کردی، پدرت درآمده؛ اگر حرف او را قبول نکردی باز همین آش است و همین کاسه: دعوا و سر و صدا و تبلیغات و « آقا اینها زیر بار نمیروند » و حقوق بشرِ آمریکایی و از این مزخرفات. میزنند قریب سیصد نفر را روی آسمان از بین میبرند، ادّعای حقوق بشر هم میکنند؛ به کمک سعودی میروند، مردم را در یمن آن‌ جور در بازار و در مسجد و در مجلس عزا و در مجلس شادی و در بیمارستان و مانند اینها بمباران میکنند، ادّعای حقوق بشر [ هم ] میکنند؛ اینها این [ جور ] هستند.

نخیر، ملّت ایران راه خودش را پیدا کرده است؛ راه ما را انقلاب ترسیم کرده، امام بزرگوار ترسیم کرده؛ اهداف ما مشخّص است. در این ده‌ها سال، بارها و بارها این اهداف تکرار شده و اهداف با‌ارزش و جذّابی است؛ رسیدن به رفاه مادّی، رسیدن به عزّت اجتماعی، رسیدن به عقلانیّت بالا، رسیدن به دانش برجسته و ممتاز و رسیدن به آرامش اجتماعی و امنیّت اجتماعی؛ اینها اهداف

«14»