خداوند متعال این جوان را، این نوجوان را، این مرد را، این میانسال را در عرصهی جهاد فیسبیلالله، فائز ( ۲ ) به شهادت کرده، خود این نشاندهندهی این است که این یک امتیازی دارد؛ وقتی حالاتش را انسان ملاحظه میکند، شرح حالش را میخواند، اگر با دقّت نوشته شده باشد، میبیند بله، نشانههای این برجستگی در حالات او، در حرکات او، در اظهارات او وجود دارد که انسان واقعاً گاهی متعجّب میشود از سطح حکمت بالای صاحبان این مرتبهی والا و برجسته؛ کلماتی که اینها میگویند، حرفهایی که اینها میزنند. البتّه این مربوط به شهدا است؛ جانبازان هم یک فصل دیگری هستند، آنها هم همین جور؛ رزمندگانی که این راه را گم نکردند و ادامه میدهند این حرکت را، این جهتگیری را، آنها هم یک فصل جداگانهای هستند؛ هر کدام از اینها یک فصلی است. ما نیاز داریم که یاد اینها روزبهروز در کشور برجستهتر بشود، درخشندهتر بشود؛ واقعاً روحیهبخش و امیدبخش و جهتبخش است. یکی از چیزهایی که حتماً در این خاطرات شهدا و خانوادهها و مصاحبهها و مانند اینها باید در نظر گرفته بشود، این است که سؤال بشود، پرسیده بشود و آنها شرح بدهند که انگیزهی این جوان چه بود که رفت، انگیزهی این همسر جوان که راضی شد به رفتن شوهرش چه بود، انگیزهی این پدر و مادر که این نهال را پرورش دادند و حالا دارند رها میکنند در راه خدا، در میدان جنگ، چه بود؛ انگیزههای اینها خدا بود، انگیزههایشان رضایت الهی بود، انگیزههایشان ذکر و نام سیّدالشّهدا بود؛ وضع عرصههای جنگ ما این را نشان میدهد؛ این را نگذارید کهنه بشود، نگذارید فراموش بشود، نگذارید مجال برای انکار دیگران به وجود بیاید؛ انکار خواهند کرد، همچنان که امروز خیلی از بیّنات انقلاب را بعضیها جرئت میکنند دهنشان را باز کنند، صریح منکر بشوند؛ این را هم انکار خواهند