بیانات سال 98


ما شهید زیاد داریم - در بین سرداران هم شهید داریم، در بین آحاد معمولی هم شهید داریم - امّا شهیدی که به دست خبیث‌ترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکایی‌ها به شهادت برسد و آنها افتخار کنند که او را توانستند شهید کنند، چنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمی‌آید؛ جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد؛ ان‌شاءالله امیدواریم که خداوند درجاتش را عالی کند و آن نعمت عظیمی که شامل حال او شد، بر او گوارا باشد که حقّش بود و شایسته‌ِی این نعمت بزرگ بود. واقعاً اگر حاج قاسم در رختخواب میمرد، یا در تصادف میمرد، یا با این ناخوشی‌ها میمرد -[ چون ] اواخر، سینه‌اش ناراحت بود، شیمیایی بود، مشکل بود - آدم غصّه‌اش میشد؛ حاج قاسم باید همین جور به شهادت میرسید. البتّه برای ما خیلی سخت است؛ برای شما سخت است، شاید برای من سخت‌تر هم باشد ؛( ۱ ) ولیکن باید تحمّل کرد، باید از این مرحله عبور کنیم.

امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال این دلها را شاد کند؛ این ضربه‌ای که وارد آمد، ترمیم بشود، ان‌شاءالله به فضل الهی سکینه‌ی خودش را بر دلهای شماها، بر دلهای ما، بر دلهای همه‌ی مردم نازل کند. شما امروز دیدید؛ خب در کرمان حاج قاسم را همه از نزدیک میشناختند؛ این جمعیّتی که امروز در کرمان به خیابان آمد، این چیز عجیبی نبود؛ امّا تبریز چه ؟ دیدید تبریز را ؟ دیدید ؟ چه جمعیّتی ! چه احساس ارادتی ! چه اشکی ریختند مردم تبریز - آن جمعیّت عظیم میلیونی - در خیابان ! [ البتّه ] اینها نعمتهای جلوی چشم ما است که خدای متعال برای اینکه ماها بفهمیم که قدر شهادت چقدر است، اینها را جلوی چشم ما میگذارد - حالا تشییعش را هم خواهید دید که چه خواهد شد و چه تشییعی از او بشود - اینها نعمتهای کوچکی است که جلوی چشم ما است؛ نعمتهای بزرگ، آنهایی است که ما نمی‌بینیم، آنهایی که ما نمیفهمیم، آنهایی که « ما

«2»