بیانات سال 98


در این شعری که خواندید، اسم بهار را آوردید، راجع به بهار سرودید و خواندید؛ من عرض میکنم کار هم بهار است. همچنان که بهار، استعدادهای زیرزمینی و استعدادهای طبیعی را شکوفا میکند - در بهار درختان میوه میدهند، برگ و بار میدهند، سایه می‌اندازند؛ در بهار طبیعت زنده میشود و استعدادهای درونیِ خودش را بُروز میدهد - کار هم همین جور است؛ کار، همه‌ی استعدادهای باطنی و واقعی را در معرض بُروز و ظهور می‌آورد. اگر علم باشد امّا این علم به کار نیفتد چه فایده‌ای دارد ؟ اگر ابتکار و استعداد درونی در افراد باشد امّا کار نباشد و به کار نیفتد، این استعداد سودی به کسی نمیبخشد؛ کار است که استعدادها را، ظرفیّتها را، واقعیّتهای موجود را در منابع انسانی بُروز میدهد، ظهور میدهد و مورد استفاده قرار میدهد؛ خب این اهمّیّت کار است.

یکی از وظایف بزرگ جامعه‌ی اسلامی و مسئولان همین است که ارزش کار را برای افکار عمومی روشن کنند؛ کار بشود یک ارزش، نه فقط یک نیاز. البتّه کار، نیاز است - نیاز جامعه است، نیاز خود فرد است؛ هم نیاز زندگی است، هم نیاز روحی و روانی است؛ [ یعنی ] کار، نیاز روحی و روانی هم هست - امّا صرفاً یک نیاز نیست؛ کار، یک ارزش والا در جامعه است؛ این را بایستی ما به شکل فهم عمومی و ادراک عمومی مردم دربیاوریم؛ اگر این معنا - به معنای واقعی کلمه - روشن شد، آن وقت ارزش کارگر بالا خواهد رفت. کارگر را در جامعه بایستی ارزشمند معرّفی

«2»