بیانات سال 1400


میدان بودند میدانند؛ ما در دوره‌ی دفاع مقدّس بیمارستان‌هایی داشتیم که با خطّ مقدّم فاصله‌ی زیادی نداشت. خود بنده از نزدیک این بیمارستان‌ها را دیده بودم. در این بیمارستان‌ها پزشک هم بود، پرستار هم بود؛ زیر بمباران ! خود بنده در یکی از این آسایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها بودم که بمباران شد، خودم آنجا حضور داشتم؛ بنده دیدم بمبارانِ شدیدی را که انجام گرفت. امدادگرها تا دل آتش و خون جلو میرفتند، یعنی در دوره‌ی دفاع مقدّس هم اینها بود و چند برابر بود. دوره‌ی کرونا هم همین جور [ بود ]؛ در دوره‌ی کرونا هم انصافاً کار به طور مضاعف سخت شد، ساعتهای کار افزایش پیدا کرد، مرخصی‌ها کاهش پیدا کرد. در تعطیلات نوروزی، پرستار به خانواده‌ی خودش، به فرزند خودش، به همسر خودش، به پدر و مادر خودش نتوانست برسد؛ اینها خیلی معنا دارد، اینها خیلی مهم است. در اوقاتی که همه استراحت میکنند، همه مشغول زندگی و التذاذ از زندگی هستند، این پرستار در بیمارستان مواجه با تلخی، مواجه با بیماری [ است ] و به خانه سر نمیزند؛ اینها سختی‌ها است. بعد هم مشاهده‌ی مرگ‌و‌میرها؛ خب مگر انسان چقدر طاقت دارد که مردن اشخاص را مشاهده کند ؟ در دوره‌ی کرونا چقدر این پرستارها در بیمارستان‌ها شاهد جان دادن انسانها ــ پیر، جوان، زن، مرد ــ بودند ! اینها سخت است؛ خیلی سخت است.

«11»