والاتری است؛ چون این کار با سختی همراه است که حالا اجمالی از سختیهایش را بعد عرض خواهیم کرد؛ بنابراین ارزش پرستاری یک ارزش مضاعفی است، بیش از کمکهای دیگر است؛ چون کار سختی است. نقطهی ارزشیِ دیگر اینکه این حرکت پرستاری مایهی امنیّت خاطر است؛ امنیّت خاطرِ چه کسی ؟ اوّلاً خود بیمار، که یک خاطرجمعیای دارد؛ وقتی پرستار بالای سر بیمار هست، خاطرجمعی دارد. ثانیاً کسان بیمار که میدانند پرستار در بیمارستان کنار تخت مریضشان هست، خیالشان راحت است؛ اگر این پرستار نباشد دچار اضطراب و نگرانی خواهند شد. ثالثاً همهی مردم؛ خب همهی وجدانها به خاطر رنج و زحمت کسانی که رنج میکشند، دچار ناراحتی و نگرانی است دیگر؛ ماها اگر بدانیم که بالای سر بیماری که درد میکشد، رنج میکشد، گرسنه است، تشنه است، کسی نیست، پرستار نیست، طبعاً وجدانمان ناراحت میشود، دچار نگرانی میشویم، امّا چون میدانیم پرستار آنجا است، خیالمان راحت است. پرستار مایهی امنیّت است؛ هم برای بیمار، هم برای کسان بیمار، هم برای بقیّهی مردم که آزردگیِ وجدانی من و شما را پرستارها برطرف میکنند. پس بنابراین با این حساب، جامعهی پرستار نه فقط حقّ بر بیمار پیدا میکند، حقّ بر من هم پیدا میکند، حقّ بر کسانی هم که با آن بیمار هیچ رابطهای ندارند پیدا میکند؛ برای خاطر اینکه به آنها امنیّت خاطر میدهد.