یک نکتهی دیگری که در باب نگاه به چهلسالهی دوّم مطرح است، این است که ما اگر در اوّل انقلاب - البتّه در واقع فرضِ نشدنی است - این فرصت را میداشتیم که بنشینیم یک نگاهِ گام اوّل برای چهل سال ترسیم بکنیم، قطعاً وضعمان از وضع فعلی بهتر بود، علیالظّاهر جلوتر بود. البتّه ارادهی الهی و کمک الهی و مانند اینها مسائلی است که همیشه وجود دارد، لکن به حسب موازین، از حالا جلوتر بودیم. اگر میتوانستیم فکر کنیم و مثلاً فرض کنید که تهاجم نظامیِ یک همسایهی ناباب ] مثلاً [ صدّام را، پیشبینی کنیم -[ چون ] پیشبینی نمیکردیم؛ یعنی آن وقت، گاهی بعضیها میگفتند که ممکن است حملهای، تهاجمی [ بشود، امّا ] غالب دستاندرکارها که خود ماها آنجا آن زمان فعّال بودیم، استبعاد میکردیم، میگفتیم چنین چیزی نمیشود؛ اصلاً این به ذهنمان نمیرسید - یا مسئلهی تحریم که از همان روزهای اوّل شروع شد، یا مسئلهی تجزیهطلبی که از همان روزهای اوّل شروع شد، اگر چنانچه [ پیشبینی ] اینها انجام میگرفت، میتوانست بر اساس آن برنامهریزی بشود؛ و اگر برنامهریزی میشد، آن وقت کارها بهتر پیش میرفت. بنابراین خود این نگاه به یک فرصت چهلساله، نگاه به این آیندهی چهلساله، در واقع میتواند یک پایهای بشود برای برنامهریزی، برای پیشآگهی، تا بدانیم که چه اتّفاقاتی ممکن است برای ما بیفتد؛ پیشبینیها و آمادهسازیها؛ هم