بیانات سال 1400


نشسته‌اند و قرارداد بسته‌اند بر یک امری که قاعدتاً « جهاد حتّی الشهادة » است؛ یعنی ما در این راه، در این حرکت، بی‌محابا میرویم تا لحظه‌ی شهادت .( ۶ ) بعد حضرت میفرماید: فَتَقَدَّمَنی اَصحابی؛ این رفقا، [ این ] سه نفر از من جلو افتادند؛ وَ تَخَلَّفتُ بَعدَهُم لِما اَرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَنزَلَ اللهُ فینا: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى ٰ ‌ نَحبَه » تا آخر آیه. بعد میفرماید: حَمَزةُ وَ جَعفَرٌ و عُبَیدَة؛ این سه نفر « قَضى‌ نَحبَه »( ۷ ) هستند؛ وَ اَنا وَاللهِ المُنتَظِر .( ۸ ) خب، اینها خیلی مهم است؛ اینکه از زبان امیرالمؤمنین، این جور شخصیّت‌ها تمجید بشوند و بزرگ بشوند و به رخ کشیده بشوند، نشان‌دهنده‌ی عظمت این موضوع و عظمت این شخصیّت‌ است. خود پیغمبر اکرم به نظر میرسد که از همان لحظه‌ی اوّل که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند؛ اینکه پیغمبر به او لقب « سیّدالشّهدا » دادند؛ و بعد [ وقتی ] وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار گریه میکردند، ناله میکردند، زاری میکردند ــ چون در جنگ اُحد ۷۰ نفر شهید شدند که ۴ نفر از مهاجرین بودند و ۶۶ نفر از انصار به شهادت رسیده بودند ــ پیغمبر یک قدری گوش کرد، بعد فرمود که حمزه گریه‌کننده ندارد. این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد .( ۹ ) پیغمبر وادارشان کرد دیگر؛ یعنی وادار کرد همه‌ی مدینه را [ بر او گریه کنند ]؛ پیغمبر

«5»