یک توصیهى مهمّ دیگر هم هست که بخصوص من به مسئولین دولتى و هر کسى از مردم که به آنها کمک میکند میخواهم نسبت به این تأکید کنم و آن، استنقاذ6 حقوق عمومى است. بسیارى هستند که ثروتهاى بادآوردهاى دارند و مالیات نمیدهند؛ بسیارى هستند که از اموال عمومى به نفع شخصى خود و بدون استحقاق استفاده میکند؛ بسیارى هستند که مالیات و حقّى را که از درآمد و از کسب خودشان، متعلّق به مردم است، منع میکنند و نمیدهند؛ این یک کار ناروایى است. در جامعهى ما باید در همهى ذهنها و فکرها جا بیفتد که منع [اداء] مالیات و منع اداء حقوق عمومى دولت و ملّت، یک خلاف است و یک گناه است. مسئولین دولتى باید تلاش بکنند تا مالیات را بخصوص از کسانى که ثروتهاى زیادى دارند و مالیات آنها در وضع کشور مؤثّر است، استنقاذ کنند؛ چون این حقّ مردم است و باید آن را به هر نحوى که روا است و شایسته است بگیرند. البتّه طبقات متوسّط مالیات میدهند؛ کسانى که آنجور ثروتها را ندارند، در دادن مالیات هم آسانگیرتر هستند و سهلتر عمل میکنند. کسانى هم هستند که ثروتهاى زیادى را به دست مىآورند از امکاناتى که در اختیار آنها است و متعلّق به آحاد مردم است؛ اینها حقّ دولت را که حقّ این مردم است اداء نمیکنند. بنابراین، گرفتن مالیات یک وظیفه است، اداء کردن آن یک وظیفه است و کمک کردن به دولت در استنقاذ مالیات یک وظیفه است. این هم توصیهى دیگرى است که عرض میکنم.