بیانات سال 1375


اسلام میخواهد که در محیط مسلمانى، افراد هر کارى میکنند، در راه خدا و براى خدا باشد تا دو فایده ببرند: یک فایده، فایده‌ى مادّى آن کار است و یک فایده، فایده‌ى معنوى و روحى‌اى است که به خاطر قصد قربت عاید میشود و بدون قصد قربت عاید نمیشود؛ یعنى مثلاً شما وقتى غذا میخورید، قصدتان این است که من این غذا را میخورم تا بدنم نیرو پیدا کند و بتوانم به وظایف زندگى برسم، [چون] خدا این را خواسته؛ همان غذا است، همان موادّ غذائى است که به بدن شما میرسد، همان لذّت در ذائقه است امّا علاوه‌ى بر اینها، خداى متعال ثواب هم میدهد؛ چرا؟ چون شما با این کار، غیر از اداره‌ى جسم خودتان، دل و روح خودتان را هم اداره کرده‌اید، برایش جهت معیّن کرده‌اید. وقتى یک چنین روحیه‌اى در همه‌چیز بر انسان مسلمان حاکم باشد، آن وقت کار حرام از او سر نمیزند؛ غذاى حرام نمیخورد، غذاى با چپاول و زور و ظلم به‌دست‌آمده را به لب نزدیک نمیکند، حرکت دست او حرکت ظالمانه نخواهد بود، حرکت اندیشه و فکر او هم حرکتى در جهت زیان انسانیّت و زیان برادر مسلمان نخواهد بود؛ یعنى همین یک چیزى که بظاهر خیلى کوچک به نظر مى‌آید، موجب میشود که تمام مشکلات حیات بشرى ــ که همین جرایم و گناهان و تخلّفات گوناگون انسانها و شهوت‌رانى‌ها و فزون‌طلبى‌ها و آزها و مانند اینها است ــ بتدریج، کم‌کم از انسان فاصله بگیرد. ببینید چطور حکمت دین، حکمت احکام شرعى، از جاى کوچکى و از نقطه‌ى کمى آغاز میکند، ناگهان یک پهنه‌ى وسیع را فرامیگیرد! با قصد قربت، یعنى جهت‌دار کردن کار.

«5»