یک نکتهاى اینجا وجود دارد و آن، این است که هر کارى را ــ حالا چه کارهاى معدود در منطقه و حیطهى کارگرى، چه کارهاى مربوط به حیطهى تعلیم و تربیت و مانند اینها را که نگاه کنید ــ دو جور میشود انجام داد: یکى داراى جهت و هدف، یکى بىهدف و بىجهت. فرض بفرمایید یک نفرى میخواهد یک کار انتخاب بکند؛ یک وقت هست که برایش فرق نمیکند چه کارى باشد؛ فقط اینکه کارى بکند، درآمدى داشته باشد، حرکتى انجام بگیرد؛ یک وقت اینجور است؛ یک وقت میگردد کار را انتخاب میکند که چه کارى امروز لازمتر است، چه کارى مفیدتر است و مردم به آن نیازمندترند؛ این دوّمى میشود کار جهتدار. در شرع مقدّس اسلام به این جهتِ کارها ــ در همهى کارها ــ یک توجّهى شده است. قصد من این نیست که حالا بگویم هر کسى میخواهد یک کارى انتخاب بکند، برود بگردد ببیند چه کارى لازمتر است ــ این بحث ما از حوزهى تصمیم و انتخاب فردى فعلاً خارج است ــ ما میخواهیم براى جهت کلّى کشور و جامعه یک صلاحاندیشى بکنیم.