کسانى هستند که در همین مطبوعهها امروز دم از آزادى میزنند که «آقا! آزادى بیان نیست، اختناق است، هر چه دولت میخواهد باید بگویند» و مانند اینها، در حالى که خودشان هم میدانند خلاف میگویند. بعضى از همین حضرات در دوران رژیم شاه هم به کارهاى مطبوعاتى سرگرم بودند، آن اختناق سیاه را میدیدند، نهفقط لب از لب باز نمیکردند، همکارى هم میکردند! همکارى میکردند با ستایشهاى زبانى، همکارى میکردند با نوشتن مقالات، همکارى میکردند با نوشتن کتاب و جزوه؛ به نفع دستگاه، آن روز کار میکردند. اینها در دفاع از آزادى صادقند؟ کسى که دورهى اختناق محمّدرضایى را تحمّل کرده و لب باز نکرده و دم نزده، حالا در دوران جمهورى اسلامى که هر کس هر چه میخواهد مینویسد، این صادق است اگر دم از آزادىخواهى بزند؟ خب حالا توجّه ندارند که خودشان مکذّب خودشان هستند. یک نفرى براى اینکه ثابت کند که آدم کمحرفى است، یک ساعت استدلال میکرد! اینها از این قبیلند؛ مرتّب مینویسند «آزادى نیست» و همراه میکنند این را با انواع تهمتها؛ نظام جمهورى اسلامى را با تعبیرات ادبى و شعرى و بهاصطلاح هنرى، به متحجّر، تنگنظر، یکسونگر، بىسواد، غافل از مسائل نو، قرون وسطایى و داراى عینک کهنه متّهم میکنند، [امّا] اگر فرضاً یک روزنامهاى برداشت یک چیزى علیه آنها نوشت، فریاد [بلند میکنند] که «آقا! محیط، محیط تهمت است، به ما تهمت میزنند». خب آقا! تهمت زدن به مسئولین نظام، کسانى که عمرى را در مبارزه و در سختى و در رنج و مصائب آن رژیمى که شما با او همکارى میکردید گذراندهاند و حالا هم که مسئولیّت دارند، از این مسئولیّت براى دنیاى خودشان هیچ استفاده نمیکنند [اشکالى ندارد]؟