بنابراین، این حرف دو مخاطب دارد: یک مخاطب، دولت است. دولت باید مسئلهى مطبوعات را خیلى جدّى بگیرد که بحمداللّه مىبینیم برادرها دارند جدّى میگیرند. اینکه من از جشنواره تشکّر میکنم به خاطر این است. اینکه راجع به جزئیّات کار جشنواره کسب اطّلاع میکنم ــ من به جناب آقاى میرسلیم راجع به این نشریّهى روزانهى جشنواره میگفتم که خب نشریّهاى بود که آگاهى و اطّلاعات دربارهى جشنواره میداد ــ یعنى در مسائل ریز هم ما ذىعلاقهایم. این به خاطر آن است که دولت، ناگزیر باید سهم داشته باشد در مسئلهى مطبوعات؛ یک وقت سهم مادّى است ــ مثل این سهمیّههایى که میدادند در بخشهاى مختلف، کمکهایى که میکردند، یارانههایى که میدادند ــ یا حمایتهاى معنوى که آن حمایت معنوى مهمتر است از حمایت مادّى و کمکهاى گوناگون. مخاطب دوّم، خود مطبوعاتىها هستند. کار را از حالت تفنّن باید خارج کنند؛ کار جدّى است، کار اساسى است و براى این ملّت امرى است لازم. بنابراین، این استنتاجى است که ما از این مطلبِ اوّل عرض کردیم و قابل پیگیرى و مطالعهى بیشتر هم هست.