مطلب دوّم این است که از ما سؤال میشود ــ و این از همهکس قابل سؤال است ــ که شما از وضع کنونى مطبوعات ایران راضى هستید یا نه. من اگر بخواهم در این جلسهى خصوصى و خودمانى به شما مطلبى عرض کنم، جوابم این است که نه، راضى نیستم؛ چرا؟ چون کیفیّت مطبوعات در این کشور متناسب با تاریخ مطبوعات در این کشور نیست. ملاحظه کنید! این نکتهى مهمّى است. ما دربارهى هر پدیدهاى که سخن میگوییم و قضاوت میکنیم، باید به تاریخ آن پدیده نگاه کنیم. یک وقت یک پدیدهاى است که اگرچه در دنیا سوابق زیادى دارد، امّا اینجا تازه وارد شده است، خب نمیشود انتظار داشت؛ یک وقت پدیدهاى است که ضعیف وارد شده است یا به وسیلهى آدمهاى نالایق وارد شده است، نمیشود خیلى توقّعى داشت؛ لکن یک پدیدهاى است که سابقهى زیادى دارد، خوب هم وارد شده است که مطبوعات از این قبیل است که حالا عرض خواهم کرد. البتّه مطبوعات، وارداتى است؛ یعنى جزو بخشهاى مثبت فرهنگ غرب است که ما از آنها گرفتهایم. من یک وقتى دربارهى تعاطى3 فرهنگى ــ نقطهى مقابل تهاجم فرهنگى ــ بحث مفصّلى کردم؛4 مصداق این، یکى همین مطبوعات است. خب، ما مطبوعات را از غرب فراگرفتیم؛ آنها سابقهى زیادى داشتند در کار روزنامهنگارى، از اواخر دوران ناصرالدّینشاه هم این کار در ایران شروع شد و وارد شد، اوجش هم در دوران مشروطه بود که از دوران مظفرالدّینشاه آرامآرام شروع کرد به افزایش پیدا کردن. مطبوعاتِ آن وقت را که آدم نگاه میکند، میبیند که برخلاف اصل روشنفکرى در ایران [بیمار متولّد نشد].