علىاىّحال، ضعفهاى متعدّدى هست که یکى از این ضعفها هم که اینجا من یادداشت کردهام، تقلید کورکورانهى از کارهاى غرب است. ما گفتیم که روزنامههاى غرب از ما قوىتر و پختهترند، امّا معنایش این نیست که ما حالا شکل تیترگزینى را هم شکل آنها بکنیم. [چون] کیفیّت دستور زبان انگلیسى مثلاً در عقب و جلو بودن عناصر جمله با فارسى فرق میکند، آنها بر طبق آنجور دستور و قاعده شکل تیتر را مشخّص میکنند؛ چه لزومى دارد که ما در زبان فارسى عیناً همان را تقلید کنیم؟ در بعضى روزنامهها انسان میبیند ــ از ما بدتر در این زمینه عربها هستند ــ عیناً همان تقلید از شکل تیترگزینىهاى انگلیسى و مشخّصاً روزنامههاى آمریکایى و انگلیسى است! چه لزومى دارد ما این کار را بکنیم؟ فارسى زبان غنىاى است، زبان شیرینى است؛ هزار جور شیوه در کار فارسىگویى و فارسىنویسى میشود زد؛ خب از این شیوهها استفاده کنیم. البتّه بعضى از کارهاى خوب هم آنها میکنند که آنها را هم بایستى یاد گرفت؛ مثلاً فرض بفرمایید خوشآهنگى تیترها که این در بین مطبوعات انگلیسى چیز خیلى رایجى است؛ تیترهاى خوشآهنگ با سجعهاى آغاز کلام دارند، [در حالی که] سجع ما در پایان کلام و پایان جمله است. خب اینها خوب است؛ چیزهاى خوب را انسان تقلید کند، خوب است، لکن تقلیدِ یکسره جایز نیست. این هم مطلب دوّم.