بیانات سال 1375


قبل از استعمارگرها و قبل از دشمنان خارجى و قبل از طرّاحان سیاسى صهیونیسم و دیگران، همین کسانى که بر این کشور و بر دیگر کشورهاى اسلامى سالها مستبدّانه حکومت کردند، مروّج و منادى این فکر بوده‌اند که دین از سیاست جدا است. وقتى در زمان ناصرالدّین شاه، یک عالِم روحانى3 در یک امر سیاسى دخالت میکند و همه‌ى تدابیر و مکر استعمارى را ــ که منافع مشترک کمپانى‌ها و دربار پادشاهى ایران به وسیله‌ى آن تأمین میشده است ــ به هم میریزد، آیا دربارى‌ها و دُوروبَرى‌هاى ناصرالدّین شاه به این فکر نمى‌افتند که چرا دین در امر سیاست دخالت میکند؟ کمااینکه در ادبیّات دوران ناصرالدّین شاه ــ دوران اواسط قاجار و اواخر قاجار ــ همین معنا وجود دارد که چرا علما و کسانى که کار دینى میکنند، در امر حکومت دخالت میکنند؛ این در نوشته‌هاى عهد ناصرى، به طور واضح وجود دارد. پس اوّل، مسئله برمیگردد به مستبدّان و افسارگسیخته‌هاى تخت حاکمیّت در کشور ما و کشورهاى دیگر که اینها از هر گونه دخالتى از ناحیه‌ى دین و اهل دین و منادیان دین و علماى دین در پهنه‌ى سیاست ــ به هر نحوى ــ میهراسیدند و با آن مخالفت میکردند.

«6»