اوّل انقلاب [مصادف بود با وجود] تهدیدهاى گوناگون، دشمنان داخلى، لیبرالها، مخالفین با حضور امام، مخالفین با ولایت، مخالفین با اسم «اسلام» براى این جمهورى، مخالفین با اسم «اسلام» براى مجلس شوراى اسلامى! بله، در دورهى اوّل در مجلس شوراى اسلامى، امام بزرگوار ما در نامهاى به مجلس نوشتند «مجلس شوراى اسلامى» و کلمهى «اسلام» را در مجلس آوردند؛ بسیار کار زیرکانهاى بود. امام، هم هوشمند و زیرک بود، هم باتجربه بود؛ امام تجربه داشت. امام میدانست که اگر اسم «اسلام» با نام «مجلس شورا» در اوّل مشروطیّت هم همراه میشد، مشروطیتى که با خون ملّت و با نام «اسلام» و با رهبرى علماى دین به وجود آمده بود شصت سال از اسلام دور نمىافتاد؛ این را امام میدانست، [لذا] در نامه نوشت «مجلس شوراى اسلامى». خب، نمایندگان مجلس گفتند این بایست یک قانون بشود، باید رسمى بشود، اسم «مجلس شوراى اسلامى» بایستى به صورت قانونى دربیاید؛ در مجلس بحث شد و در همان مجلس از نمایندگانى که به وسیلهى همین مردم مؤمن و انقلابى انتخاب شده بودند، کسانى بلند شدند و گفتند «نه، اسم اسلامى چیست؟» عجب! ما باورمان نمىآمد که ممکن است در نظام اسلامى، بعد از پیروزى انقلاب، در حالى که هنوز یکونیم سال یا دو سال نگذشته است از پیروزى انقلاب، کسانى پیدا بشوند که با اسم «اسلام» روى «مجلس شورا» مخالفت کنند! امّا کردند. اینکه ما مدام میگوییم بفهمید چه کسى را به مجلس شوراى اسلامى میفرستید، براى این است. کسانى را بفرستید که فدائى اسلام باشند؛ کسانى را بفرستید که بدانند درد این کشور و این ملّت را فقط اسلام درمان خواهد کرد و بس؛ کسانى را بفرستید که تجربه داشته باشند، گول نخورند و با نام «آزادى»، با نام «لیبرالى»، تحت عنوان «آزادى» نخواهند پایهى تفکّر اسلامى در این کشور را بلرزانند و سست کنند؛ اینها باید بروند در مجلس شوراى اسلامى؛ اینجور افرادى میتوانند سینه سپر کنند در مقابل آن دشمنان و از شما دفاع کنند.