برادران و خواهران! توجّه کنید که این مطلب مهمّى است که در حادثهى کربلا دقّت بشود بر این اساس، از این دیدگاه که اگر امام حسین (علیه السّلام) در مقابل حوادث بسیار تلخ و دشوار ــ مثل حادثهى شهادت علىّاصغر، مثل اسارت زنان، مثل تشنگى بچّهها، مثل کشته شدن همهى جوانها و حوادث فراوان دیگرى که در کربلا قابل احصاء2 است ــ میخواست با دید یک متشرّع معمولى نگاه کند و عظمت رسالت خود را به فراموشى بسپرد، هر قدمبهقدم میتوانست عقبنشینى کند و بگوید دیگر تکلیف نداریم، حالا با یزید بیعت میکنیم، چاره چیست؟ «اَلضَّروراتُ تُبیحُ المَحظورات»؛3 امّا امام حسین نکرد. این، استقامت امام حسین است؛ استقامت یعنى این. استقامت، همهجا به معناى تحمّل مشکلات نیست؛ تحمّل مشکلات براى انسان بزرگ آسانتر است تا تحمّل آن چیزهایى که بر حسب موازین ــ موازین شرعى، موازین عرفى، موازین عقلىِ ساده ــ ممکن است خلاف مصلحت به نظر بیاید؛ تحمّل اینها مشکل است و از تحمّل مشکلات، مشکلتر است. یک وقت به کسى میگویند این راه را نرو، ممکن است شکنجه بشوى؛ خب، انسان قوى میگوید شکنجه بشوم، چه مانعى دارد، راه را میروم؛ یا میگویند نرو، ممکن است کشته بشوى؛ انسان بزرگ میگوید خب، کشته بشوم، چه اهمّیّت دارد، میروم. یک وقت صحبت کشته شدن و شکنجه شدن و محرومیّت کشیدن نیست؛ میگویند نرو، ممکن است که گروهى از مردم به خاطر این حرکت تو کشته بشوند؛ اینجا دیگر پاى جان دیگران در بین است؛ [یا بگویند] نرو، ممکن است بسیارى از زنان و مردان و کودکان، سختى بکشند به خاطر پیش رفتن تو؛ آن کسانى که کشته شدن برایشان مهم نیست، اینجا پایشان میلرزد. آن کسى پایش نمیلرزد که اوّلاً در حدّ اعلیٰ بصیرت داشته باشد و بفهمد چه کار بزرگى را دارد انجام میدهد؛ ثانیاً قدرت نفْس داشته باشد، ضعف نفْس گریبان او را نگیرد. این دو خصوصیّت را امام حسین در کربلا نشان داد، لذا حادثهى کربلا مثل خورشیدى بر تارک تاریخ درخشید؛ هنوز هم خواهد درخشید، تا ابدالدّهر هم خواهد درخشید.