آن روزى که اروپایىها سوار کشتىها شدند و آمدند کشورهاى منطقهى آسیا و آفریقا و خاورمیانه و بقیّهى جاها را تصرّف کردند، از این روحیهى مسلمانها میترسیدند. براى اینکه مسلمان بىخطر بشود، دو کار باید با مسلمان بکنند: یکى اینکه او را از احکام اسلامى دور کنند؛ دوّم اینکه روحیهى او را بشکنند، او را تحقیر کنند. پس ببینید که همهى سیاستهاى دشمنان اسلام در طول مبارزهى با اسلام ــ که این یکى دو قرن اخیر، اوج این مبارزه بوده است ــ در این دو چیز متمرکز میشود: یکى دور کردن مسلمین از احکام اسلام؛ دوّم، تحقیر مسلمین و شکستن و خُرد کردن روحیهى مسلمانها. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که کشورهاى اسلامى [تبدیل] شدند به صورت کشورهاى درجهى سهی عالم ــ نمیشود گفت درجهى دو ــ هر جا کشور اسلامى بود، یا مستقیم زیر نفوذ دشمنان اسلام و قدرتهاى بیگانه بود، یا یک عامل قدرتهاى بیگانه بر آنها مسلّط بود؛ مثل خاندان منحوس پهلوى در اینجا که بعضى کشورهاى دیگر هم نظیر این را داشتند. این وضعیّت مسلمانها بوده است.