همین وضعیّت، مسائل دوران امیرالمؤمنین را به بار آورد؛ یعنى در دوران امیرالمؤمنین چون براى یک عدّهاى مقام اهمّیّت پیدا کرد، با على درافتادند؛ حالا 25 سال هم از رحلت پیغمبر گذشته است و خیلى از خطاها و اشتباهات شروع شده است. نَفَس امیرالمؤمنین، نَفَس پیغمبر است؛ اگر این 25 سال فاصله نشده بود، امیرالمؤمنین براى ساختن آن جامعه هیچ مشکلى نداشت. امّا امیرالمؤمنین با اینجور جامعهاى مواجه شد: جامعهاى که «یَأخُذونَ مالَ اللّهِ دُوَلاً وَ عِبادَ اللّهِ خَوَلاً وَ دِینَ اللّهِ دَخَلاً بَینَهُم»؛16 جامعهاى که در آن ارزشها تحتالشّعاع دنیادارى قرار گرفته است. در این جامعه است که امیرالمؤمنین وقتى میخواهد مردم را به جهاد ببرد، آنهمه مشکلات و دردسر برایش دارد. اکثر خواصّ دوران امیرالمؤمنین ــ خواصّ طرفدار حق، یعنى کسانى که حق را مىشناختند ــ کسانى بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح میدادند؛ نتیجه این شد که امیرالمؤمنین مجبور شد سه جنگ به راه بیندازد و عمر چهار سال و نُه ماه حکومت خود را دائماً در این جنگها بگذراند، آخرش هم به دست یکى از آن آدمهاى خبیث به شهادت برسد ــ خون امیرالمؤمنین به قدر خون امام حسین باارزش است؛ شما در زیارت وارث میخوانید: اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ثارَ اللّهِ وَ ابنَ ثارِه؛17 یعنى خداى متعال صاحب خون امام حسین و صاحب خون پدر او یعنى امیرالمؤمنین است؛ این تعبیر براى هیچ کس دیگر نیامده است؛ هر خونى که بر زمین ریخته میشود، یک صاحبى دارد؛ صاحبان خون. کسى که کشته میشود، پدرش صاحب خون است، فرزند او صاحب خون است، برادر او صاحب خون است؛ این را عرب میگوید «ثار»؛ آن خونخواهى، آن مالکیّت حقّ دم و حقّ خون را عرب میگوید «ثار»؛ ثارِ امام حسین، مال خدا است؛ یعنى حقّ خون امام حسین و همچنین امیرالمؤمنین، متعلّق به خود خدا است؛ صاحب خون این دو نفر، خود ذات مقدّس پروردگار است ــ امیرالمؤمنین به خاطر همین وضعیّت به شهادت رسید. و بعد امام حسن (علیه السّلام) آمد؛ در همین وضعیّت بود که امام حسن نتوانست بیش از شش ماه دوام بیاورد؛ او را تنهاى تنها گذاشتند. امام حسن مجتبىٰ (علیه السّلام) دید که اگر الان برود با همین عدّهى کم، با معاویه بجنگد و شهید بشود، آنقدر در میان جامعهى اسلامى ــ در میان همین خواص ــ انحطاط اخلاقى زیاد است که حتّى دنبال خون او را هم نخواهند گرفت؛ تبلیغات معاویه، پول معاویه، زرنگىهاى معاویه، همه را تصرّف خواهد کرد؛ مردم بعد از یکى دو سالى که بگذرد، میگویند امام حسن اصلاً بیخود کرد در مقابل معاویه قد علم کرد؛ دید خونش هدر خواهد رفت، لذا امام حسن با همهى سختىها ساخت و خودش را به میدان شهادت نینداخت.