البتّه آن سؤالى که ما گفتیم چه شد، کسى جواب نداده، کسى صحبتى نکرده؛ جوابش پیش خودم است؛ صحبتهایى شده است [امّا] کافى و وافى نیست. حالا من امروز یک مختصرى در این باره صحبت میکنم که نسبت به اصل قضیّه، کوتاه خواهد بود. آن سرِ رشتهى مطلب را من به دستِ ذهن شما مىسپارم تا خودتان روى این قضیّه فکر کنید. کسانى که اهل اندیشه هستند، اهل مطالعه هستند، بروند دنبال این رشته؛ کسانى که اهل کار و عملند، بروند دنبال اینکه چه جور میشود جلوى این را گرفت. اگر امروز من و شما جلوى این قضیّه را نگیریم، یک وقت دیدید کار جامعهى اسلامى ما هم به آنجا رسید؛ حالا ممکن است پنجاه سال دیگر باشد، ممکن است پنج سال دیگر باشد، ممکن است ده سال دیگر باشد ــ تعجّب نکنید ــ مگر چشمان تیزى تا اعماق را ببیند، نگهبان امینى راه را نشان بدهد، مردم صاحبفکرى کار را هدایت کنند، و ارادههاى محکمى پشتوانهى این حرکت باشد؛ البتّه آن وقت خاکریز محکمى خواهد بود، دژ محکمى خواهد بود و کسى نخواهد توانست نفوذ بکند؛ وَالّا اگر رها کردیم، همان وضعیّت باز پیش مىآید، و آن وقت همهى این خونها هدر خواهد رفت.