آمدیم سراغ خواص. در گروه خواص، ببینیم ما جزو خواصّ طرفدار حقّیم یا خواصّ طرفدار باطل. خب، اینجاى قضیّه روشن است؛ خواصّ جامعهى ما، جزو خواصّ طرفدار حقّند؛ در این تردیدى نیست؛ براى خاطر اینکه به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا، به ارزشهاى اسلامى دعوت میکنند؛ امروز، جمهورى اسلامى این است. پس حساب خواصّ طرفدار باطل جدا شد؛ به آنها فعلاً کارى هم نداریم. آمدیم سراغ خواصّ طرفدار حق؛ همهى مشکل قضیّه از اینجا به بعد است. عزیزان من! این خواصّ طرفدار حق، دو جور هستند: اگر شما در مقابلهى با دنیا، با زندگى، با مقام، با شهوت، با پول، با لذّت، با راحت، با نام و در رابطهى با این چیزهاى خوب ــ که همهى اینها چیزهاى خوب است، همهى اینها زیبایىهاى زندگى و «مَتاعُ الحَيوةِ الدُّنيا»13 است؛ متاع یعنى بهره؛ اینها بهرههاى همین زندگى دنیوى است؛ اینکه در قرآن مىبینید که میفرماید «مَتاعُ الحَيوةِ الدُّنيا»، معنایش این نیست که این متاع بد است؛ نه، خدا آفریده است براى شما ــ و این متاع زندگى و بهرههاى زندگى، خداى نخواسته آنقدر مجذوب شدید که آنجایى که پاى تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید از اینها دست بردارید، این میشود یک جور؛ اگر نه، از این متاع بهره هم میبرید امّا آنجایى که پاى امتحان سخت پیش مىآید، میتوانید از اینها براحتى دست بردارید، این میشود یک جور دیگر. پس ما خواصّ طرفدار حق را باز به دو قِسم تقسیم میکنیم. ببینید که این چیزها فکر لازم دارد، دقّت و مطالعه لازم دارد؛ همینجورى نمیشود انسان جامعه را و نظام را و انقلاب را بیمه کند؛ باید مطالعه کند، دقّت کند، فکر کند.