دوران لغزیدن خواصّ طرفدار حق، از حدود هفت هشت سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد ــ به مسئلهى خلافت اصلاً کار ندارم؛ مسئلهى خلافت جدا است؛ کار به این جریان دارم ــ این جریان، جریان بسیار خطرناکى است؛ از هفت هشت سال بعد از رحلت پیغمبر، همهى قضایا شروع شد. اوّل هم از اینجا شروع شد که گفتند سابقهدارهاى اسلام ــ کسانى که جنگهاى زمان پیغمبر را کردند، صحابه و یاران پیغمبر و مانند اینها ــ نمیشود با مردم دیگر یکسان باشند؛ اینها باید امتیازاتى داشته باشند. به اینها امتیازات مالى از بیتالمال داده شد؛ این خشت اوّل بود. حرکتهاى انحرافی اینجور است؛ از نقطهى کمى آغاز میشود، بعد همینطور هر قدمى، قدم بعدى را سرعت بیشترى میبخشد. از همینجا انحرافها شروع شد تا رسید به اواسط دوران عثمان. در دوران خلیفهى سوّم وضعیّت اینجور شد که برجستگان صحابهى پیغمبر، جزو بزرگترین سرمایهدارهاى زمان خودشان شدند؛ توجّه میکنید؟ یعنى همین صحابهى عالىمقام که اسمهایشان معروف است: طلحه، زبیر، سعدبنابىوقّاص و مانند اینها ــ هر کدام از این بزرگان که یک کتاب قطور سابقهى افتخارات در بدر و در حُنین و در اُحد و مانند اینها داشتند ــ جزو سرمایهدارهاى درجهى اوّل اسلام شدند؛ یکىشان وقتى مُرد و میخواستند طلاهایى را که از او مانده بود، بین ورثه تقسیم کنند، این طلاها را که آب کرده بودند و شمش کرده بودند، بنا کردند با تبر شکستن!15 مثل هیزم که شما با تبر میشکنید ــ خب طلا را با سنگ مثقال میکشند ــ ببینید چقدر طلا است که با تبر میشکنند! اینها را تاریخ ضبط کرده؛ اینها حرفهایى هم نیست که بگوییم شیعه در کتابهایشان نوشتند؛ نخیر، اینها حرفهایى است که همه نوشتهاند. مقدار درهم و دینارى که از اینها به جا میماند، افسانهوار بود.