خواص طبعاً دو جبهه هستند؛ خواصّ جبههى حق، خواصّ جبههى باطل؛ مگر اینجور نیست؟ یک عدّهاى اهل فکر و فرهنگ و معرفتند، براى جبههى حق دارند کار میکنند. فهمیدهاند حق با این طرف است؛ حق را شناختهاند، دارند براى حق حرکت میکنند و کار میکنند؛ بالاخره حق را مىشناسند؛ اهل تشخیصند؛ اینها یک دستهاند، یک دسته هم نقطهى مقابل حق و ضدّ حقّند. اگر باز برویم به صدر اسلام، یک عدّهاى اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین و بنىهاشمند، یک عدّهاى هم اصحاب معاویهاند که بین آنها هم خواص بودند؛ آدمهاى بافکر، آدمهاى عاقل، آدمهاى زرنگ، [امّا] طرفدار بنىامیّه؛ آنها هم خواص دارند. پس خواص هم در یک جامعه دو جور هستند: خواصّ طرفدار حق، خواصّ طرفدار باطل. از خواصّ طرفدار باطل شما چه توقّع دارید؟ توقّع دارید که بنشیند علیه حق و علیه شما برنامهریزى کند؛ [لذا] باید با او بجنگید. با خواصّ طرفدار باطل باید جنگید؛ این که محلّ کلام نیست.