بیانات سال 1375


و اساس کار او عبارت بود از اینکه طرف‌داران مسلم‌بن‌عقیل را با اشدّ فشار مورد تهدید و شکنجه قرار بدهد؛ یعنى هانى‌بن‌عروه را آورد، با غدر19 و حیله هم آورد، سر و رویش را مجروح کرد، بعد که عدّه‌اى جمع شدند اطراف قصر، با دروغ و حیله توانست مردم را متفرّق بکند؛ اینجا هم همان خواصّ بد، خواصّ به اصطلاح طرف‌دار حقّى که حق را هم شناخته‌اند و تشخیص داده‌اند امّا دنیایشان را ترجیح میدهند، نقش دارند. بعد که حضرت مسلم با جمعیّت زیادى راه افتادند ــ به نظرم در تاریخ ابن‌اثیر نوشته شده است که سى هزار [نفر] دُوروبَر حضرت مسلم آمدند؛ چهار هزار [نفر] فقط اطراف خانه‌ى او در این کوچه‌ها با شمشیر ایستاده بودند به نفع مسلم‌بن‌عقیل؛ اینها مال مثلاً روز نهم ذى‌حجّه است ــ کارى که کرد، یک عدّه از همین خواص را فرستاد بین مردم که مردم را، مادرها را، پدرها را بترسانند که «با چه کسى دارید میجنگید؟ چرا میجنگید؟ برگردید؛ پدرتان را درمى‌آورند؛ اینها یزیدند، اینها ابن‌زیادند، اینها بنى‌امیّه‌اند، اینها پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، آنها چیزى ندارند»؛ مردم را ترساندند، متفرّق شدند؛ [به اندازه‌ای متفرّق] شدند که آخر شب ــ وقت نماز عشا ــ هیچ کس همراه حضرت مسلم نبود. و ابن‌زیاد رفت در مسجد کوفه، پیغام داد که همه باید نماز عشائشان را بیایند مسجد کوفه با من به جماعت بخوانند؛ تاریخ مینویسد مسجد کوفه پُر شد از جمعیّت، پشت سر ابن‌زیاد به نماز عشا!

«25»