بیانات سال 1375


وقتى در یک جامعه، خواصّ طرف‌دار حق یا اکثریّت قاطعشان آن‌چنان میشوند که برایشان دنیاى خودشان اهمّیّت پیدا میکند و از ترس جان، از ترس از دست دادن مال، از ترس از دست دادن مقام و پُست، از ترس منفور شدن، از ترس تنها ماندن حاضر میشوند حاکمیّت باطل را قبول بکنند و در مقابل باطل نمى‌ایستند و از حق طرف‌دارى نمیکنند و جانشان را به خطر نمى‌اندازند، اوّلش با شهادت حسین‌بن‌على با آن وضع آغاز میشود، آخرش هم میرسد به بنى‌امیّه و شاخه‌ى مروانى و بعد بنى‌عبّاس و بعد از بنى‌عبّاس هم سلسله‌ى سلاطین در دنیاى اسلام تا امروز. امروز هم شما نگاه کنید به دنیاى اسلام، به کشورهاى مختلف اسلامى، آنجایى که خانه‌ى خدا در آن است و مکّه و مدینه در آن است، ببینید چه فسّاق و فجّارى در رأس قدرت و حکومتند و دارند حکومت میکنند! بقیّه‌ى جاها را هم با آنجا قیاس کنید. لذا شما در زیارت عاشورا میگویید «اَللّٰهُمَّ العَن اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»؛14 در درجه‌ی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت میکنید؛ حق هم همین است. خب، حالا یک خرده‌اى به تحلیل حادثه‌ى عبرت‌انگیز عاشورا نزدیک شدیم. این مقدّمه را شنیدید، حالا برویم سراغ تاریخ.

«17»