در طول زندگىِ تاریخى این ملّت، مجلس حقیقى را این ملّت بعد از انقلاب تجربه کرد. قبل از انقلاب جز یکى دو دوره یا دو سه دوره، مجلسى در این کشور وجود نداشت. یکى دو دوره در اوایل، بعد هم یک دوره در وسط، مجلس، مجلس مردمى بود و مجلس ملّى بود. در همان مجالس ملّى هم که مردم انتخاب میکردند، به سراغ فلان معلّم یا فلان کارگر یا فلان روحانى که در یک شهرى مشغول خدمتگزارى است ــ نه روحانیونِ خیلى نامونشاندار ــ نمیرفتند [بلکه] سراغ خوانین میرفتند، سراغ اشرافزادهها میرفتند، سراغ شاهزادهها میرفتند؛ حتّى مردم هم به خاطر تربیتهاى غلطى که وجود داشت آنها را انتخاب میکردند. امروز مجلس، مجلس این مردم و مجلس این ملّت است؛ نمایندگان حقیقتاً نمایندگان مردمند. هیچ کس نمیتواند بگوید که در این مجلس کسانى وجود داشته باشند که نخواهند احکام اسلامى در این کشور مستقر بشود و پیاده بشود؛ بنده گمان نمیکنم. حتّى کسانى که از اقلّیّتهاى مذهبى هستند و به صورت عقیدهى شخصى اعتقاد به دین مقدّس اسلام ندارند، جمهورى اسلامى را پذیرفتهاند؛ جمهورى اسلامى یعنى مجموعهى احکام اسلامى؛ آنها هم براى همین دارند تلاش میکنند. هیچ کس در این مجلس وجود ندارد که نخواهد این مملکت به شکل صحیح و اسلامى و همراه با استقلال نوسازى بشود؛ هیچ کس وجود ندارد که نخواهد فقر از بین مردم ریشهکن بشود؛ هیچ کس وجود ندارد که نخواهد براى مردم رفاه به وجود بیاید. در مجالس دوران قبل از انقلاب چرا، کسانى بودند که میگفتند جیب ما پُر بشود، مِلک ما حفظ بشود، سود ما تأمین بشود، مردم بروند هر کار میخواهند بکنند، بکنند! [اینکه] ایران را آب بگیرد، خانهها خراب بشود، هزاران نفر از گرسنگى بمیرند، برایشان مهم نبود! در مجلس اسلامى بعد از انقلاب متصوَّر نیست که چنین چیزى وجود داشته باشد. بنابراین همه یک چیز را میخواهند.