بیانات سال 1375


به شهرتها، به مأموریّتها، به ثروت دنیا، به اقتدار اجتماعى، به نفوذ مردمى، به همه‌ى اینها به چشم امتحان باید نگاه کرد. یک حادثه‌اى پیش پاى ما است، یک تکلیفى هم در مورد آن حادثه هست؛ هیچ جا هم تکلیف مبهم نیست. نمیشود گفت که من در این قضیّه تکلیف خود را نمیدانم؛ چرا، در شریعتِ سَمحه‌ى سَهله3 اگر تکلیف‌ها ناپیدا و مبهم و معضل باشد، خلاف حکمت است و چنین چیزى هم نیست؛ یا بیّن‌الرّشد4 است که باید انجام داد، یا بیّن‌الغىّ5 است که باید اجتناب کرد، یا مشتبه است که میدان باز است. در موارد مشتبه گاهى جاى آن است که انسان بگوید من تکلیف ندارم، [امّا] گاهى به خاطر اهمّیّت قضیّه، جاى آن است که ولو انسان تکلیف را نمیداند، مثل مکلّف عمل بکند؛ هیچ جا مبهم نیست؛ آنجایى هم که موضوع مبهم است، حکم روشن است. شارع مقدّس نگذاشته است که مکلّفین در فهمیدن تکلیف شرعى خودشان دچار تردید و تزلزل و ریب بشوند؛ ریبى وجود ندارد. خب، انگیزه‌هاى انسانى در همه‌ى این کارها جلوى انسان رژه میروند. بعضى از این انگیزه‌هاى انسانى، انگیزه‌هاى الهى‌اند؛ انگیزه‌هایى هستند که برمیگردند به رضاى الهى [امّا] بعضى از این انگیزه‌ها نه، به رضاى الهى برنمیگردند؛ به هواى نفْس برمیگردند؛ اگر من و شما نتوانیم انگیزه‌هاى یکدیگر را بفهمیم، انگیزه‌هاى خودمان را که میتوانیم بفهمیم.

«5»