این یک دستور کلّى است: عزیزان من! اگر اینجور عمل کردیم، مجلس ما مجلس موفّقى خواهد بود؛ کشور ما کشور پیشرفتهاى خواهد شد؛ راه ما راه مستقیم و روشنى خواهد بود؛ اهداف ما تحقّق پیدا خواهد کرد؛ حتّى اهداف دنیایى! چیز عجیبى که در معارف اسلامى وجود دارد و شاید همهى ادیان همینجور هستند، تلفیق بین سعادت فردى و سعادت جمعى است. یعنى اگرچه همهجا سعادت فردى ملازم با پیشرفتهاى اجتماعى نیست ــ یعنى یک نفر که در راه خدا مبارزه میکند و شهید میشود، به سعادت فردى خود میرسد امّا آن نهضت مثلاً در نهایت ناکام میشود؛ از اینجور چیزها در دنیا پیدا میشود؛ اینجور نیست که همهجا سعادت نهائىِ فردى ملازم باشد با سعادت اجتماعى و فلاح اجتماعى ــ امّا در غالب اینجور است که این دو خط بر روى هم قرار دارند. یعنى اگر انسانها حتّى سعادت فردى خود را طلب کنند، براى خدا کار کنند براى اینکه بروند به بهشت، براى اینکه رضاى خدا را طلب کنند، ولو قصدشان هم هیچ غیر از این نباشد، بگوید من کار به کشور ندارم ــ حالا چنین چیزى را فرض میکنیم ــ من میخواهم ببینم که چه چیزى من را پیش خدا روسفید میکند، آن وقت با چشم باز، با معلومات کافى بنشیند ببیند چه چیزى او را پیش خدا روسفید میکند و آن را انجام بدهد، کشور مثل افراد به روسفیدى خواهد رسید.