بحمداللّه امروز هم شکل اغلبى، همین است که عرض شد. بنابراین حضور روحانیّون در دانشگاهها ضرورت ثمربخشىِ دانشگاهها است؛ دخالت روحانیّت در دانشگاه نیست. بعضى اینجور تعبیر نکنند که روحانیّون میخواهند به دانشگاه دستاندازى کنند؛ نه، در دانشگاهها مدیریّتى هست که اداره میکند، سیاستگذارى هست که سیاستگذارى میکند، کسانى هستند که تدریس میکنند، کسانى هستند که کارگزارى امور را میکنند؛ همه، کارهاى خودشان را دارند انجام میدهند؛ علما هم که وارد میشوند، به قصد دخالت در کار آنها نیست. البتّه حضور روحانیّون در دانشگاهها مادامى که با برخى از مقرّراتى که به آنها اجازهى کار و میدان کار بدهد همراه نباشد، حضور لغو و بیهودهاى خواهد بود. اینجور نیست که ما فرض کنیم علما بروند در دانشگاه، دیگر مقرّرات میخواهند چه کار کنند؛ قاعده و قانون میخواهند چه کار کنند؛ نه، در هیچ جایى بدون مقرّرات، بدون حدود، بدون امکانات، بدون اختیارات نمیشود وارد شد و کار کرد. مبسوطالید4 باید باشند تا بتوانند کار کنند؛ نه مکتوفالایدى.5 بنابراین حضور آقایان اگرچه با اختیاراتى، با مسئولیّتهایى همراه است امّا به آن نیّتى است که گفته شد: تبیین علمى دین و انتقال عملىِ رفتارىِ ایمانِ مذهبى به وسیلهى حضور خودشان. این، آن چیزى است که مقصود اصلى است.