مردم این استان سالهاى متمادى در کنار جمعى از هممیهنان مسیحى ما مثل برادر، مثل خویشاوند زندگى میکردند، امروز هم زندگى میکنند، در آینده هم زندگى خواهند کرد؛ با هم هیچ مشکلى هم نه آن روز داشتند، نه امروز دارند، نه در آینده خواهند داشت؛ یعنى در این استان یک تعدادى از هممیهنان ایرانى ما، از آشورى و ارمنى و مسیحیان کاتولیک و پروتستان حضور دارند؛ آن روز هم بودند. هم مسلمانها با اینها، و هم آنها با مسلمانها برادرانه و دوستانه رفتار میکردند؛ بین آنها هیچ مشکلى وجود نداشت. امّا نکتهى عبرتآموز این است که نمایندگان کشورهاى خارجى و استعمارگر چون دیدند یک تعدادى مسیحى در این استان وجود دارد، به طمع افتادند که شاید بتوانند با تحریکات مذهبى و فرقهاى و دینى، یک پایگاهى از مسیحیّت در این بخش از ایران به وجود بیاورند و این بخش را از ایران جدا کنند. یکى از آن امتحانهاى سختى که براى این استان، یعنى براى ارومیّه، سلماس، خوى، ماکو و همین شهرهایى که در این منطقه هستند پیش آمد ــ در همان برههى از زمان و از تاریخ ــ [همین] بود که نمایندگان دولت آمریکا، نمایندگان دولت روسیهى تزارى و نمایندگان دولت انگلیس در این نقطه این توطئه را طرّاحى کردند و یک فتنهى عجیبى به راه انداختند. هزاران نفر از مسلمانان و مسیحیان، به خاطر فتنهى بیگانگان، در همین ارومىّه و سلماس و بقیّهى جاها کشته شدند!