دیدگاه سوّم، نگاه به زن به عنوان یک عضو در خانواده است؛ این از همه مهمتر است. عزیزان من! در اسلام به مرد اجازه داده نشده است که به زن زور بگوید و چیزى را بر زن تحمیل کند. یک حقوق محدودى براى مرد در داخل خانواده قرار داده شده است که از روى کمال مصلحت و حکمت است و به هر کسى گفته شود و تشریح شود، تصدیق میکند؛ در قبال او هم حقوقى براى زن قرار داده شده است؛ این هم از روى مصلحت. مرد و زن هر کدام طبیعتى و اخلاقى و روحیّاتى و غرایزى دارند که مخصوص خودشان است؛ اگر از این خُلقیّات مخصوص مرد و مخصوص زن درست استفاده بشود، مرد و زن در خانواده یک زوج کامل و هماهنگ و مساعد را تشکیل میدهند. اگر مرد زیادهروى کرد، تعادل به هم میخورد؛ اگر زن زیادهروى کرد، باز تعادل به هم میخورد. اسلام در داخل خانواده، دو جنس را مانند دو لنگهى یک در، مانند دو چشم در چهرهى انسان، مانند دو سنگرنشین در جبههى نبرد زندگى، مانند دو کاسب شریک در یک باب مغازه قرار داده است؛ هر کدام با یک طبیعتى، با یک خصوصیّاتى، با یک خصلتهایى که هم جسمش، هم روحش، هم فکرش، هم غرایزش، هم عواطفش مخصوص خود او است؛ [براى] زن، مخصوص او است، [براى] مرد هم مخصوص خود او است. [اگر] این دو جنس، با همان حدود و موازینى که اسلام معیّن کرده است با هم زندگى کردند، خانواده، یک خانوادهى ماندگار و مهربان و بابرکت و پُرفایده خواهد شد.